سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوندنی ها

خیلی دلم برات تنگ شده ، آخه کی میاد اون هفته بعدی که مامان گفت حتما میای!

10 سال از اون یه هفته گذشته .بیا دیگه

علیرضا(داداشم) ازم می پرسه چه اندازه مهربونی ؟

بهش گفتم از اینجا تا....

اگه باشی پیشم این منم که دستاتو محکم می گیرم و نمیزارم فرار کنی.

مثل وقتی دست منو تو پارک محکم میگرفتی و نمیزاشتی فرار کنم...

یادته!...

نکنه از اون روزا  ناراحتی؟!

خاله قول میدم .یه قول راستکی...

قول میدم دستتو دیگه ول نکنم.

اصلا دیگه غیر ممکنه دستتو ول کنم...

 

خاله یادته قایم باشک بازی میکردیم ؟

یادته من چشم میزاشتم و بلد نبودم بشمرم!

همیشه کجا قایم میشدم!

 تو اتاقت، پشت در

تو هم کلی دنبالم میگشتی که دلم نشکنه

بعد که من می ترسوندمت منو محکم تو بغل میگرفتی و از اون شکلاته بهم میدادی!

اما نمیدونم چرا الان هر چی قایم میشم نمیای پیدام کنی؟

حتما داری دنبال اون شکلات ها میگردی که ازشون بخری بعدش بازی کنیم،

آره؟

خاله از اون شکلات ها دیگه پیدا نمیکنی...

خاله اون موقع که تو رفتی کوچیک بودم بهونه میگرفتم که شکلات میخوام

الان دیگه بزرگ شدم...!خاله بیا بدون شکلات بازی می کنیم...

خاله بیا..

 

 

خاله مادر بزرگ بعضی وقتا صدات میزنه

نکنه میای و ما نمی بینیمت!

خاله یه چیزی تو گلوم گیر کرده

ولم  نمی کنه !

خاله مامان به علیرضا گفته رفتی یه سفر دور دنیا ،همسفرت هم خداس

خاله بهش گفته اگه صبر کنه تو با کلی سوغاتی برمیگردی...

خاله بغضم هم دیگه طاقت نیاورد و ترکید....

خاله ...!

خاله...!

خاله بهم نگو حرفشو باور کنم...!

نگو من هم صبر کنم که تو با دست پر بیای پیشم

خاله بیا

خاله بیا من صبر ندارم

خاله من سوغاتی نمیخوام

خاله من تو رو میخوام

تو رو

فقط خودتو

بدون اینکه منو ببری پارک ...،شکلات نمی خوام ..،سوغاتی نمیخوام...،

خاله من فقط تو رو میخوام....

 

میرم قایم بشم زود بیا پیدام کن

معطل نکنی که نکنه دلم بشکنه

این بار اگه دیر بیای دلم می شکنه

         

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 12:13 عصر توسط rojhin نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت