سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوندنی ها

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست، نگفتم: عزیزم این کار را نکن! نگفتم: برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده... وقتی پرسید دوستش دارم یا نه، رویم را برگرداندم! حالا او رفته، و من:تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم... نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقصر بودم... نگفتم: اختلاف ها را کنار بگذاریم، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است... گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده ای، من آن را سد نخواهم کرد! حالا او رفته، و من:تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم... او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم. نگفتم: اگر تو نباشی، زندگی ام بی معنی خواهد بود... فکر میکردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد... اما حالا تنها کاری که میکنم:گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم! نگفتم: بارانی ات را در آر، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم... نگفتم: جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست... گفتم: خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت... او رفت و مرا تنها گذاشت ، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم!!



نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 12:4 عصر توسط rojhin نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت